جان ما و جان آن چشمای تو
بوسه میخواهم از آن لبهای تو
بوسه میخواهم که باشم تاسحر
غرق در افکار و در رویای تو
-------
بوسه ای همچون شراب آتشین
تاکه مست افتم به زیر پای تو
-------
خوب میدانم امیـــد زندگی
نیست در عالم کسی همتای تو
-------
چشم زاغی بنده درگاه توست
غمزه دارد نرگس شهــلای تو
-------
گر مرا رنجاندی ازخود میشوم
ای بت سیمین بدن شیـدای تو
-------
باز میگویم مرا ده بوسه ای
تاکه باشم مونس شبهای تو
-------
بوسه باران میکنم روی تو را
من فـدای آن رخ زیبای تو