سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه سرگرمی اش فراوان شد، خردش کم گردید . [امام علی علیه السلام]

عشق

Powerd by: Parsiblog ® team.
عشق@(شنبه 87 اسفند 17 ساعت 2:51 صبح )

،تـنها عشق با روح انسان پـیـونـد می خورد،

،زنـدگـی بـدون عـشـق ،سـرد و مـرده اسـت،

،زنـدگـی  تـوام  عـشـق ،گرم و پـر خروش اسـت،

،هـر کـس کـه عشق را هـرگز نیافت زندگی هـم نکرد،

،و کسی هـم کـه عشق را یـافـت زنگی اش را ازدست داد،

،عشق شوری در نهاد ما نهاد***جان ما در بوته سودا نهاد،

،بـا عشق می توان دنیـا رو  بـه  انـدازه یک نفر کوچک کـرد،

،بـا عشق مـی تـوان یک نفر رو بـه اندازه دنیا بزرگ کرد،

،عشق با درد هـمـراه است، چون دگرگون می کند،

،عشق واقعی تنـهایی را به یگانگی مبدل میکند،

،عشق زیباست چون ،خدا،عشق را به ما

 



  • کلمات کلیدی :
  • » سعید
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    عاشقی...(پنج شنبه 87 اسفند 15 ساعت 9:10 عصر )
     من مدتی  که هر روز هر ساعت هر دقیقه و هر ثانیه

    به تو فکر میکنم فقط به تو

    دلم رو باختم

    اسیرم کردی

    و من عاشق این اسارت هستم

    با تموم وجود از دلی که زندانیش شدم لذت میبرم عشق من

    عشق غم پنهانی داره عزیزم

    و من با تموم غمهایی که عشق داره طالب عاشق بودنم

    عاشقم ، عاشق تو مهربون

    شبها به یادت آغوشم رو باز میکنم

    به این امید که موقع خواب گرماش رو حس کنی

    می خواستم یه هدیه  به من بدی

    تو قلبت رو به من هدیه کردی

    گاهی اذیتش میکنم و اون به درد میاد

    اما خدا میدونه توی اون لحظه که قلبت رو به درد میارم مرگ رو حس میکنم

    منو ببخش بخاطر تموم بد اخلاقی هام

    منو ببخش که صبوری رو فراموش کردم و گاهی غر میزنم

    هدیه من به تو ضربان قلبم بود

    که با آهنگی زیبا نام تورو صدا میزنه فقط نام تورو بهترینم

    قول میدم زمانی فراموشت کنم که مرگ منو تو آغوشش بگیره

    خدا کنه که به این زودی نمیرم


  • کلمات کلیدی :
  • » سعید
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    دریا...(پنج شنبه 87 اسفند 15 ساعت 9:8 عصر )

    به کنار دریا رفته بودم
    دریا چه طوفانی بود
    در میان طوفان قایقی بی سرنشین انتظارم را میکشید
    به سویش رفتم با دلی تنگتر از وسعت دریا
    قایق به حرکت در آمد
    مرا در میان امواج پر تلاطم به جلو میراند
    دیگر اثری از ساحل نبود
    قایق بی حرکت ماند
    دریا صاف صاف بود گویی هرگز موجهایش به حرکت در نیامده اند
    دریای دلم طوفانی شد
    چشمانم بارانی
    صدایت را شنیدم
    مرا صدا میکردی
    نداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
    صدایت تنین انداز دلم شد
    اشک چشمم بر پهنای صورتم چون جوی جاری شد
    میدانی که خطا کرده ای
    میدانی بی وفایی کرده ای
    اما بازنده منم



  • کلمات کلیدی :
  • » سعید
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    قسم...(چهارشنبه 87 اسفند 14 ساعت 1:1 صبح )
    قسم به عشقمون قسم همش برات دلواپسم
    قرار نبود این جوری شه یهو بشی همه کسم

    راستی چی شد چه جوری شد این جوری عاشقت شدم
    شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم

    به ملاقات امدم ببین که دل سپرده داری
    چگونه عمری از احساس عشق شدی فراری

    نگاهم کن دلم را عاشقانه هدیه کردم
    تو دریا باش من جویباره عشق و در تو جاری

    من از پروانه بودن ها من از دیوانه بودن ها
    من از بازی یک شعله سوزنده که اتش زده بر دامان پروانه نمی ترسم

    من از هیچ بودن ها از عشق نداشتن ها
    از بی کسی و خلوت انسانها می ترسم

    من از عمر رفاقت ها من از لطف صداقت ها
    من از بازی نور در سینهء بی قلب بی زحمت ها نمی ترسم

    من از حرف جدایی ها مرگ اشنایی ها
    من از میلاد تلخ بی وفایی ها میترسم

    از طرف ندا جون


  • کلمات کلیدی :
  • » سعید
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    با من بمون...(چهارشنبه 87 اسفند 14 ساعت 12:58 صبح )

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    با من بمون

    یه روز میگی خسته شدی یه روز میگی دوسم داری
    یه روز تو اوج بی کسی میری و تنهام میذاری

    از تو می خونه یه عاشق بی بهونه
    اشک سردش  می ریزه روی گونه

    نیستی ببینی ستاره من آسمونه دله گم کرده دوباره
    بخته سیاهش دل و می سوزونه طفلی دل من که بی گناهه

    امشب دوباره این دل تنگم دیوونه میشه از غصهء رفتن
    خاطرات تو رو برام میاره برگ خزون روی گونهء سردم

    بازیچه دست تو این دل صاف و ساده بود
    تو که دم از رفتن میزنی کاشکی بدونی عاشقم

    یه روز میگی خسته شدم یه روز میگی می خوام برم
    بیا بمون تا همیشه عشقه تو با جون می خرم

     

    از طرف ندا جون



  • کلمات کلیدی :
  • » سعید
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    برایت...(چهارشنبه 87 اسفند 14 ساعت 12:51 صبح )
    برایت
    بارانی خواهم شد از جنس احساس برایت دلم برای یک کسی تنگه که همش از جنس مهربونیه از جنس لطیف احساس از جنس سادگی بارون و چشمانش به پاکی و زلالی اسمونه دلم برای یک دوست تنگ شده دلم برای همه سادگیهاش تنگه برای اشکهای نازنینش برای حرفاش برای احساساتش برای خودش میدونی دلم چی میخواست دلم میخواست بغلت میکردم و  میبوسیدمت ای گم شده من کجایی که ازت خبر ندارم حال و هوام خوش نیست چون توی ثانیه هام گمش کردم توی خاطراتی که بارونی بود توی هوایی که بوی عشق میداد دلم برای او تنگ است و من از او خبر ندارم نم نم بارون از تو اسمون میچکه خدا کجا شد اون مهربون
    ار طرف ندا


  • کلمات کلیدی :
  • » سعید
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    روز ها(چهارشنبه 87 اسفند 14 ساعت 12:48 صبح )
    روزها می گذرد
     من و تو دست در دست
     شانه به شانه میرویم تا عمق رویا
    در زیر چتری از زیبایی و تو میبوسی پیشانی پر عشقم را
    و چه زیباست.....
    با هم بودنمان
    از طرف ندا


  • کلمات کلیدی :
  • » سعید
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    لاو...(شنبه 87 اسفند 10 ساعت 2:13 صبح )


  • کلمات کلیدی :
  • » سعید
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    بهانه ی عشق...(شنبه 87 اسفند 10 ساعت 1:44 صبح )
    ای عشق همه بهانه از توست
    من خامشم این ترانه از توست

    آن بانگ بلند صبحگاهی
    وین زمزمه ی شبانه از توست

    من اندُه ِ خویش را ندانم
    این گریه ی بی بهانه از توست

    ای آتش ِ جان ِ پاک بازان
    در خرمن من زبانه از توست

    افسون شده ی تو را زبان نیست
    ور هست همه فسانه از توست

    پیش تو چه توسنی کند عقل؟
    رام است که تازیانه از توست

    کشتی ِ مرا چه بیم دریا
    توفان ز تو و کرانه از توست

    گر باده دهی وگرنه، غم نیست
    مست از تو، شراب خانه از توست

    من می گذرم خموش و گمنام
    آوازه ی جاودانه از توست

    چون سایه مرا ز خاک برگیر
    کاین جا سر و آستانه از توست


  • کلمات کلیدی :
  • » سعید
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    یه روزی...(شنبه 87 اسفند 10 ساعت 1:41 صبح )

     

    شاید یه روزی برسه شوق صدات و ببینم صدای اون خنده هاتو طرز نگات و ببینم شاید یه روزی برسه بگی نرو کارت دارم بگی بمون آخه فقط تو دنیا من تو رو دارم شاید یه روزی برسه منتظرم باشی زیاد ذوق بکنی وقتی میاد گلهای خنده رو لبام شاید یه روزی برسه بگی فقط تو رو دارم بگی تو دنیای منی بگی خیلی دوستت دارم شاید یه روزی برسه دست بذاری رو شونه هام یا اینکه تو شونه کنی خرمن گیسوی سیام شاید یه روزی برسه لب بذاری روی لبام یواشی تو گریه کنی میون داغ خنده هام شاید یه روزی برسه تو دیگه تنهام نذاری داغ سیاه غربتو دیگه تو شب هام نذاری شاید یه روزی برسه بهم بگی دوسم داری وقتی که من ناراحتم خنده رو لب هام بیاری شاید یه روزی برسه که دیگه تنها نباشم تو کوچه باغ قصه ها من دیگه تنها نباشم شاید یه روزی برسه از نبودم گریه کنی برای باز با من بودن همش خدا خدا کنی شاید یه روزی برسه که مثل من عاشق بشی برای یک لحظه دوریم دوباره دیوونه بشی شاید یه روزی برسه که مثل من داد بزنی حرفای عاشقونه ات و بخوای تو فریاد بزنی شاید یه روزی برسه که دیگه پیشت نباشم از تو کتاب زندگی یه برگ افتاده باشم شاید یه روزی برسه که دیگه خیلی دیر شده زود باش بگو منتظرم، عاشقمی تا همیشه



  • کلمات کلیدی :
  • » سعید
    »» نظرات دیگران ( نظر)

       1   2      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    تصاویر متحرک
    اموزش کروات زدن
    مدل کت و شلوار اقایان
    آخرین کلمات شخصیتهای مختلف قبل از مرگ
    گرانترین کفش دنیا
    تصاویری از وحشتناک ترین شهر بازی دنیا
    تصاویر جالب ساخته شده فتو شاپ
    عکس های جالب
    دانلود رایگان فیلم
    دانلود فیلم Sorority Row محصول سال 2009
    مدل لباس 2009
    موش اشپز باشی
    زندگی .......
    نظر
    عاشقانه 2
    [همه عناوین(72)][عناوین آرشیوشده]

    کد ماوس