عشق
بهانه ی عشق...(شنبه 87 اسفند 10 ساعت 1:44 صبح )
ای عشق همه بهانه از توست
من خامشم این ترانه از توست
آن بانگ بلند صبحگاهی
وین زمزمه ی شبانه از توست
من اندُه ِ خویش را ندانم
این گریه ی بی بهانه از توست
ای آتش ِ جان ِ پاک بازان
در خرمن من زبانه از توست
افسون شده ی تو را زبان نیست
ور هست همه فسانه از توست
پیش تو چه توسنی کند عقل؟
رام است که تازیانه از توست
کشتی ِ مرا چه بیم دریا
توفان ز تو و کرانه از توست
گر باده دهی وگرنه، غم نیست
مست از تو، شراب خانه از توست
من می گذرم خموش و گمنام
آوازه ی جاودانه از توست
چون سایه مرا ز خاک برگیر
کاین جا سر و آستانه از توست
کلمات کلیدی :
» سعید
»» نظرات دیگران ( نظر)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ